مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

غزل جام عاشقان

در ظاهرِ حرفِ دلت ،  غذا و آب می شــــوی

تا می رسد عطرِ گلت ، چرا سراب می شوی؟

وعده نده بی درد سر ، نکش گمانم در خطر

جوشش چشمه بی ثمر ، نقشِ مذاب می شوی

از دوریِ و دنج سفر ، تشنه لبم زکام تر

تا می رسم بارِ دگر ، خانه خراب می شوی

دیوانه وارِ دیدنت ، خندیدن و گل گفتنت

مدیونِ آن گل چیدنت ، جنگِ عذاب می شوی

می بندم آن اشکِ رگم ، می پیچم آن قلبِ سگم

می دوزم آن زخم تنم ، چشمِ نقاب می شوی؟

خوشحالم و خوشباورم ، دلگیرم و دل پرورم

با ساز و نازِ دلبرم ، بگو لعاب می شوی ؟

یا مستِ ژل پاشیدنم ، یا عاشقِ رقصیدنم

با خون و غم غلطیدنم ، فصلِ کتاب می شوی ؟

بگو با دردم آشنا ،قسم بخور به آن خدا

کجات صفا کجا وفا ، آنجا خطاب می شوی

تو بودی آن سنگِ گران ، در این فضایِ بی کران

شراب و جامِ عاشقان ، موم گلاب می شوی ؟

می ترسم از دل دادگی ، دلگیرم از شکستگی

زدار و عارِ زندگی ، حلقه طناب می شوی ؟

با صبر و بارِ باغبان ، بر شاخه های خیزران

با خلق و خویِ نغمه خوان ، مستِ شراب می شوی ؟

جاسم ثعلبی (حسّانی ) 20/11/1394

 

 

 



:: برچسب‌ها: غزل جام عاشقان ,
:: بازدید از این مطلب : 1621
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 20 بهمن 1394
.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 89 صفحه بعد

صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی